داستان کوتاه



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


فقط خوشگلا بیان

هر چی دوست داری

 

 

 

 چیزهایی که با زلزله نمی لرزند

وقتی توفان کاترینا به نیواورلئان رسید و  سدها شکست،

 مردم آمریکا آن آمریکای دیگررا کشف کردند.

آمریکایی که هالیوود  درباره اش فیلمی نمی سازد و به

 تمییزی بورلی هیلز نیست. مردم دیدند که  آدمهایی

که مامور حفظ نظم و قانون هستند خودشان در حال

بار زدن اجناس  فروشگاهها هستند. پلیس نمی توانست

جلوی غارت را بگیرد چون کم نبودند ماموران پلیسی که

به غارت مشغول بودند.  واقعیت آمریکا ربطی به تصویری

که  از خودش داشت نداشت. یادم است همکار تگزاسیم

 بعد از دیدن مردمی که روی سقف  خانه هایشان

 گیر افتاده بودند گفت:  We look like developing world!

کشف  جالبی بود.

حالا یک زلزله نه ریشتری ژاپن را لرزانده  است. 

 شدت و قدرت زلزله آنقدر زیاد بوده است که باعث

شده است سرعت گردش  زمین به دور خودش تغییر کند

 و سونامی آن تا آنور اقیانوس آرام و ساحل  کالیفرنیا برود.

 راکتورهای اتمی فوکوشیما می توانند چرنوبیل و

 هیروشیمای  دیگری خلق کنند. و مردم ژاپن در حال .

 در حال زندگی کردن هستند. گزارشگر  رادیوی ان پی آر

 با زن میانسالی صحبت کرد که با آرامش در حال جدا کردن

کاغذ  و پلاستیک  در میان زباله های پناهگاهش بود تا برای

 بازیافت بفرستند.  معلمی به خبرنگار گفت که عمری به

 تدریس در شهر مشغول بوده  است و حالا نگران

 دانش آموزان سابقش هست که در میان گمشدگان هستند.

 دنیا  در حال تحسین آرامش و متانت مردم ژاپن است. 

 و همه دارند می پرسند چرا ژاپنیها مغازه ها را غارت

نمی کنند. . جک  کافتری در وبلاگش این سوال را

پرسیده است.  و جوابها  جالب هستند! گرگ از آرکانزاس،

ناتاشا از ونکور، کن از نیوجرسی و بیز از  پنسلوانیا و

 خیلیهای دیگر فقط یک جواب دارند: حس غرور ملی و

 شرافت فردی.  خوب است ملتی بتواند به مردم جهان

 نشان دهد که چیزهایی دارد که در هیچ  زلزله ای

 نمی لرزند حتی اگر زلزله نه ریشتر باشد

خـــدا و دوچــرخه

 

کودکی به مامانش گفت،
 من واسه تولدم دوچرخه می خوام.
بابی پسر خیلی شری بود. همیشه
اذیت می کرد. مامانش بهش گفت
آیا حقته که این دوچرخه رو برات
بگیریم واسه تولدت؟
 
 
بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت،
 
 
برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا
 
 
بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای
 
 
خوبی که انجام دادی بهت یه
 
 
دوچرخه بده.
 
 
 
نامه شماره یک
 
سلام خدای عزیز
 
 
 
اسم من بابی هست. من یک پسر
 
 
 
خیلی خوبی بودم و حالا ازت
 
 
 
 می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
 
دوستار تو
بابی
 
 
 
بابی کمی فکر کرد و دید که این
 
 
 
نامه چون دروغه کارساز نیست و
 
 
 
دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا
 
 
 
همین نامه رو پاره کرد.
 
 
 
نامه شماره دو
 
 
 
سلام خدا
 
اسم من بابیه و من همیشه سعی
 
 
 
کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً
 
 
 
واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده..
 
بابی
 
 
 
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که
 
 
 
این نامه هم جواب نمی ده واسه
 
 
 
همین پارش کرد.
 
 
 
نامه شماره سه
 
 
 
سلام خدا
 
اسم من بابی هست. درسته که
 
 
 
من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه
 
 
 
تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول
 
 
 
 می دم که بچه خوبی باشم.
 
بابی
 
 
 
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت
 
 
 
که شاید این نامه هم جواب نده.
 
 
 
واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو
 
 
 
رفت.. رفت به مامانش گفت که می
 
 
 
خوام برم کلیسا. مامانش دید که
 
 
 
کلکش کار ساز بوده، بهش گفت
 
 
 
خوب برو ولی قبل از شام خونه
 
 
 
باش.
 
 
بابی رفت کلیسا. یکمی نشست
 
 
 
وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست،
 
 
 
پرید و مجسمه مادر مقدس رو
 
 
 
 کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا
 
 
 
فرار کرد.
 
 
 
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و
 
 
 
نامه جدیدش رو نوشت.
 
 
 
نامه شماره چهار
 
 
سلام خدا
 
مامانت پیش منه.
 
 
اگه می خواییش واسه تولدم یه
 
 
دوچرخه بهم بده


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 22 / 11 / 1390برچسب:,ساعت11 قبل از ظهرتوسط mahsa | |